نظرات شما عزیزان:
خیلی خیلی این مطلبت قشنگ بود.
قشنگ بود مرسی
دیشب با خدا دعوایم شد / با هم قهر کردیم
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد / رفتم گوشه ای نشستم /
چند قطره اشک ریختم و خوابم برد / صبح که بیدار شدم مادرم گفت:
نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد / رفتم گوشه ای نشستم /
چند قطره اشک ریختم و خوابم برد / صبح که بیدار شدم مادرم گفت:
نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد
موضوعات مرتبط: عکس ، ،
برچسبها: گاهی , پا گذاشتن , ترنم باران ,
تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392 | 13:34 | نویسنده : spring girl |